درمان معنوی خداسو / ۱
ناسازگاری روانشناسی با معنویت و مذهب تا پیش از ۲ دهه اخیر
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه روانشناسی و معنویت و مذهب از آغاز باهم سر ناسازگاری داشتند، گفت: معنویت و مذهب، یک مسیر انتخابی برای پژوهشگران نسل امروز در راستای رسیدن به راهکار مواجهه با افراد مقاوم به درمان بود در حالی که قبل از

در این گفتگو، مبدع رویکرد «درمان معنوی خداسو»، ماحصل ۱۰ سال تحقیق و پژوهش در این عرصه و ارائه آن در کنفرانسهای علمی کشورهایی مانند هند و ژاپن و چاپ چندین کتاب را برای خبرنگار ایکنا از قم تشریح کرد که بخش اول آن در ادامه از نظر میگذرد:
مسعود جانبزرگی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه از تجربه مراجعان خود به خبرنگار ایکنا از قم، گفت: افراد مختلفی برای مشاوره و رواندرمانگری نزد ما آمدند، مسائل و مشکلات زندگی عدهای از آنها سطحیتر و برای عدهای دیگر عمیقتر و پروسه درمان آنها هم طولانیتر بود، اما در نهایت تمام مراجعهکنندگان به یک نقطهای که اصطلاحا به آن «نقطه تعادل» میگوییم، میرسیدند اما نیازمند راهکاری برای حفظ این شرایط تعادل در زندگی بودند.
وی از مهمترین پرسش حوزه درمانگری که در ذهن همه مراجعهکنندگان نقش میبندد، میگوید: «پس از درمان چگونه نقطه تعادل و سلامت فرد را حفظ کنیم؟» از مهمترین پرسشهای حوزه درمانگری و رواندرمانگری است، زیرا در بسیاری اوقات شخص مراجعهکننده پس از گذشت مدتی از روند درمان و بهبودیاش، به حالات روحی قبلی خود بازمیگشت.
این روانشناس بالینی تاریخچه پژوهش و تحقیقات رواندرمانگری را اینگونه شرح میدهد: چندین نسل تحقیقات و پژوهش در حوزه روشها و راهکارهای درمانی، متمرکز بر آسیبهای مختلف روحی و روانی از جمله اضطراب بود، اما در تحقیقات امروزه دو هدف اصلی مورد نظر است، اول آنکه شخص پس از گذراندن روند درمان، چگونه در مسیر سلامت باقی بماند و به حالات روحی قبلی خود بازنگردد. برای پاسخ به این پرسش مدلهای مختلفی از جمله Positive Psychology (روانشناسی مثبتگرا) و هستینگرانه ادعاهایی در این حوزه مطرح کردند.
وی ادامه داد: دومین مسئلهای که برای رواندرمانگران جدید مطرح است این است که برای مشکلات روانشناختی که تا چند سال پیش فکر میکردند درمانی وجود ندارد، راه حلی بیایند. وسواس یکی از این مشکلات است که تا پیش از قرن ۲۱، درمان و راهحلی برای آن وجود نداشت. همچنین اختلالات شخصیتی در دسته معیارهای رد و غیرقابل قبول نزد رواشناسان بود اما امروزه اینگونه نیست. اینها تجربه افرادی بود که ابتدا درمان میشدند ولی بعد از مدتی مشکلات آنها مجددا عود میکرد و دوم آنکه جریان بینالمللی در روانشناسی پدید آمد که بهدنبال این بود که چگونه میتوان به افرادی که نسبت به درمان مقاوم هستند، کمک کنیم.
استفاده ابزاری مکاتب غربی از مفهوم خدا
نویسنده کتاب «درمان چندبعدی معنوی: یک رویکرد خداسو برای مشاوره و رواندرمانگری» افزود: در این بین یک دوره گذار وجود دارد که برخی روشهای درمانی حوزه روانشناسی از جمله درمانهای (هستینگر) Existential psychotherapy یا درمانهای انسانینگر یا بعضی از روشهای درمانی معنوی در غرب یا همان معنویت سکولار (معنویت بدون خدا) که به ماوراءالطبیعه نمیپرداختند، وارد میدان شدند.
مبدع رویکرد درمانی معنویت خداسو بیان کرد: البته باید توجه کرد که این مکاتب روانشناسی غربی از معنویت خداسو استفاده نمیکردند و به خداوند به دید یک ابزار مینگریستند نه مبنا. از این رو تحقیقات ما در حوزه درمان معنوی و نقش خداوند در سبک زندگی مراجعهکنندگان آغاز شد.
وقتی صحبت از خدا، حال مراجعان را بهتر کرد
استاد حوزه و دانشگاه سرآغاز تحقیقات خود را در عرصه رواندرمانگری معنوی اینگونه شرح داد: در آن زمان من پنلی برای درمان داشتم که در آن سبک زندگی شخص اهمیت زیادی داشت و در انتهای این سبک زندگی، موضوع ارتباط با خداوند هم وجود داشت. اما وقتی با مراجعان صحبت میکردم میدیدم که وقتی که با مراجعهکنندگان در خصوص ارتباط با خدا صحبت میکردم، احوالات آنها دگرگون میشد و همین امر این پرسش را در ذهن ما بهوجود آورد که آیا میتوان به جریانها و روشهای درمانی حال و هوای معنوی داد یا خیر؟ لازمه رسیدن به این پاسخ تجزیه و تحلیل تمام نظریههای رواندرمانگری بود که در آن زمان آغاز کردم.
وی سال ۸۵ را آغاز رسمی پروژه و تحقیقات گسترده تیم خود در این حوزه مطرح کرد و ادامه داد: در مدل نقد نظریات رواندرمانگری دنیا، قرار بود این پرسش که «آیا یک نظریه رواندرمانگری تمام ابعاد سبک زندگی یک مراجعه مسلمان را پوشش میدهد یا خیر؟» را بررسی کنیم.
به گفته استاد جانبزرگی این تحقیقات ۱۰ سال به طول انجامیده است و اولین مجموعه تحقیقی این پروژه سال ۹۴ منتشر شده است که درباره آن میگوید: پنل اصلی این پروژه که در کتاب «نظریههای بنیادین رواندرمانگری و مشاوره» توضیح داده شد این بود که ضمن ارائه نظریات بنیادین رواندرمانگری، میزان تطابق یا عدم تطابق نظریههای رواندرمانگری با فرهنگ ایرانی و اسلامی بررسی شد.
نقص نظریههای درمانی غربی
پژوهشگر حوزه رواندرمانی معنوی پس از سالها تحقیق و پژوهش در عرصه رواندرمانگری به یک نقص عمده در نظریههای رواندرمانگری دنیا اشاره میکند و ادامه میدهد: ما امیدوار بودیم که در بررسی مکاتب رواندرمانگری دنیا، حداقل یک رویکرد را پیدا کنیم که انطباق بیشتری با فرهنگ ما داشته باشد که بتوانیم آن مکتب را بهعنوان پایلوت قرار دهیم و آن را بهروز کنیم، اما نقص عمده همه این نظریهها آن است که فضای ادراکی انسان را فقط به خودش و دنیای اطرافش خلاصه میکند.
عود مشکلات و مراجعان مقاوم به درمان؛ دو چالش نظریههای درمانی
وی توضیح داد: در حقیقت، روانشناسی امروز میگوید که کار من اول مطالعه رفتار انسان، آنگونه که خودش را ادراک میکند، و دوم دنیای پیرامون او که شامل دنیای عینی و دیگران است. بر همین اساس است که برخی از نظریههای رواندرمانگری ادعا میکنند که اگر انسان با اطرافیان و محیط پیرامون خود خوب رفتار کند، احوالات خودش نیز بهبود پیدا میکند و با همین عقیده و نظریه نیز به موفقیت رسیدند، اما همچنان شاهد برطرف نشدن مشکلاتی از جمله بیماران مقاوم به درمان و بیماریهای حاد روحی و روانی از طریق نظریههای رواندرمانگری دنیا بودیم، بنابراین تحقیقات ما ادامه یافت.
ادامه دارد...
نظر شما :