۶ شاخصه ازدواج موفق
هر تغییر اساسی در زندگی نیاز به شناخت شرایط پیشرو و آمادگی دارد، با در نظر داشتن اهمیت و ضرورت ازدواج، مشاوره قبل از ازدواج میتواند به افراد کمک کند تا انتظارات خود، اهدافشان در زندگی و آنچه ممکن است در هنگام به اشتراک گذاشتن زندگی مشترکشان رخ دهد را کشف کنند. ارتقای سطح آگاهی زوجین بهمنظور شناخت خود، شناخت بیشتر طرف مقابل و ارزیابی بهتر معیارها برای انتخاب همسر ایدهآل خود از فواید مراجعه به مشاوره قبل از ازدواج است، از اینرو خبرنگار ایکنا از قم با حجتالاسلام والمسلمین مصطفی نظری، مشاور مرکز آموزش، تحقیقات و مشاوره خانواده و زوج درمانگر به گفتوگو پرداخته است که در ادامه مشروح آن تقدیم مخاطبان میشود.
ایکنا - انسانها از دیدگاه روانشناختی چه نیازی به ازدواج دارند؟
در رویکرد قرآنی به این موضوع میتوانیم از آیاتی که ناظر به خلقت زوجگونه موجودات است، الهام بگیریم؛ خداوند موجودات این عالم را بهصورت زوج خلق کرده است، پس یعنی انسانها به تنهایی برای رسیدن به مقصد و کمال نهایی خود عاجز و ناتوان هستند.
همچنین خداوند مسیر رشد برخی از موجودات را در گرو توجه به بعضی از موجودات دیگر قرار داده است؛ براساس آیه ۲۱ سوره روم میتوانیم اینگونه تلقی کنیم که خداوند بین زوجین یک رابطه تکوینی قرار داده است. براساس این آیه شریفه که میفرماید: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً»؛ این جعل مودت میتواند یک جعل تکوینی برای تکامل انسان باشد، یعنی نیازمندیهای تعالیجویانه و وجودی مرد در وجود زن و نیازمندیهای تعالیجویانه زن در وجود مرد قرار داده شده است.
بخشی از نیازمندیهای انسان و بخش فروکاسته نیازها نیز به نیازهای غریزی برمیگردد و برخی از روایات ناظر بر آن است که فرد میتواند با توجه به این نیازها، تعادل خود را برای رسیدن به کمال حفظ کند.
به عبارت دیگر و با توجه بیشتر به بُعد معرفتی باید گفت اسماء الهی وجود دارد که عهدهدار تکامل انسان هستند، برخی از این اسماء الهی در وجود زن و برخی در وجود مرد تجلی کرده است؛ لذا این تعامل بین اسماء الهی است که میتواند انسان را به کمال برساند، این اسماء برای رسیدن به تکامل نیازمند هم هستند.
این نیاز وجودشناسانه، در بستر و پهنای هستی قرار دارد؛ یعنی خداوند انسانها را زوج خلق کرده و مسیر کمال ما از مسیر تعامل و تبادل احساسی، عاطفی، رفتاری و شناختی با زوج دیگر حاصل میشود؛ جنبههای روانشناختی نیز این موضوع را تأیید میکنند که انسان از دیدگاه روانشناختی با ازدواج به تعادل میرسد. دادههای روانشناسی ما کمک میکند که به یک تعادل در ارتباطات و تعاملات روزمره برسیم، پس تعادل در حوزه جسمانی، هیجانات و عواطف، رفتار، شناخت و اندیشه، زمینه تعالی ما را فراهم میکند، این زمینهها در آیات و سیستم معارف اسلام هم وجود دارد، زیرا تکامل انسان را در گرو تعامل با زوج مقابل قرار داده است.
ایکنا - برخی افراد معتقدند که انسانهای مجرد، چون درگیر مسائل و دغدغههای زندگی مشترک نیستند آرامش خاطر بیشتر و زمینه تعالی بهتری دارند، پاسخ شما به این نکته چیست؟
براساس آیه شریفه قرآن، تکامل انسان در گرو تعامل و تبادل احساسی، عاطفی، رفتاری و جسمانی با زوج دیگر است و این یک موضوع قطعی و قهری است. دنیا، خیالات، آرزوها و فانتزیهایی که یک مرد دارد کاملاً در یک فضای مردانه سیر میکند و فقط برخی از اسماء الهی در فضای ذهنی او میچرخد؛ اما در کش و قوسها و ارتباطات عینی و واقعی جریان زندگی است که میتوانیم معنای ایثار، صمیمیت و گذشت را درک کنیم.
بهطور نمونه زوجی صاحب فرزند میشوند، مادر تازه زایمان کرده و پدر باید زود بخوابد تا صبح به محل کار برود، در این حال کودک نیمهشب از خواب بیدار میشود و نیاز به رسیدگی دارد، حال چه کسی باید به این نوزاد رسیدگی کند؟ مادری که تازه جراحی کرده و حال جسمانی مناسبی ندارد یا پدری که اگر خواب او به هم بخورد ممکن است فردا در محل کار دچار چالش شود؛ در این جا زن و شوهر باید برای رسیدن به یک مفهوم منطقیتر و حاکم بر مصالح فردی افراد عمل کنند.
خانواده یک سیستم است؛ در سیستم فرد محوریت ندارد و محوریت با رابطه است. بنابراین، نیاز روانشناختی یک انسان برای رسیدن به برخی از تنگناهای عاطفی و رفتاری بدون ازدواج فراهم نمیشود؛ وقتی زن و شوهر در یک خانه باهم زندگی میکنند و سرنوشت مشترکی را با هم رقم میزنند، اگر شرایط بهگونهای باشد که باید سریع تصمیمگیری کنند، مفهوم از خودگذشتگی، منش و خلق منعطف و سازگاری را معنا میکنند، همانطور که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند در موقعیتهای مختلف احوالات زندگی است که جوهره انسان معلوم میشود.
ایکنا - به نظر شما چگونه میتوان ازدواج موفق و رابطه ماندگاری را رقم زد؟
ما اگر نگاه پدیدارشناسانه به موضوع ازدواج داشته باشیم، باید از زاویه دید هر فرد موضوع را جداگانه بررسی کنیم، در ذهن فردی که در رفاه کامل رشد کرده و ثروتمند است موفقیت به یک معنا و در ذهن فرد زاهد و متدین موفقیت به معنای دیگری است.
اما اگر بخواهیم مسئله را قرآنی و در نظام معنای دین ببینیم ازدواجی موفق و ماندگار خواهد بود که در آن شاخصههای توحیدی رعایت شود؛ اگر همسر، اموال و داراییهای ما مهمتر از مراد خدا و رسول او باشد، ما بازنده هستیم؛ پس هر رفتاری از رفتارهای ما باید در راستای معنادهی به نظام توحیدی باشد. بنابراین، ازدواجی موفق است که در آن عبودیت و بندگی محقق شود، رشد زوجین توأمان اتفاق بیفتد و آیه ۲۱ سوره روم را که میفرماید: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً» پوشش دهد.
این سکونت و آرامشی که در این آیه ذکر شده، لوازمی دارد؛ برخی آیات آمده که: «أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»؛ اینها هیچ ترس و حزنی ندارند پس این سکینه میتواند در راستای، ولیالله شدن، عبودیت و بندگی بیشتر قرار بگیرد؛ بنابراین ازدواج اولین قدم از قدمهای تعالیجویانه تقرب به خداوند است.
ازدواج ما را وارد یک چالش میانفردی میکند که با اراده و اختیار خود درصدد حل آن هستیم. این چالش اولین قدم برای رشد و تعالی ما نسبت به رشد توحیدی است. پس برای یک ازدواج موفق باید ایدههای تعالیجویانه قرآنی را در ذهن فرزندانمان تقویت کنیم.
مراحل تکامل انسان از نسلهای قبلی شروع میشود، یک خانواده قرآنی اگر بتواند نه با وسواس و استرس و فشار روانی زیاد، بلکه با حلم و حوصله فرزندانشان را قرآنی بار بیاورد و با مفاهیم آن آشنا و سازگار کند، در زمان ازدواج به آنها کمک میکند این معیارهای قرآنی در ذهنشان شکل بگیرد که البته این امر، کار آسانی نیست. لذا، در نسلهای قبلی است که پایههای ازدواج بنا میشود، یکی از قدمها به سوی ازدواج موفق، مربوط به تعالی و ارزشهای خانوادگی است؛ قدم دوم به رشد و آگاهی که انسان بعد از بلوغ و ورود به عرصه اجتماع کسب میکند و آموزشهایی که میبیند، مربوط است.
ایکنا - اصول و شاخصههای ازدواج موفق چیست؟
در دیدگاه مشاوره قبل از ازدواج، برای یک ازدواج موفق سه مرحله پذیرش، بررسی آمادگیها و بررسی هماهنگیها وجود دارد، پس اگر آمادگیهای لازم در افراد شکل گرفته باشد آن ازدواج میتواند موفق باشد، این آمادگیهای لازم شامل شش شاخصه رشد شناختی، مدیریت حل تعارض، بلوغ عاطفی، مدیریت مالی، هویت یافتگی و رشد انحصار جنسی است. ما معتقدیم اگر این شاخصهها به نحو مطلوب در افراد محقق شده باشد میتواند زمینهساز ازدواج موفق باشد.
بهطور نمونه در خصوص شاخصه هویتیافتگی، زمانی که فرد دارای هویتی روشن باشد میتواند بین تعالیم قرآنی، دادههای روانشناختی و واقعیتهای اجتماعی نظم و هماهنگی ایجاد کند، واقعیتهای اجتماعی نیازمند کار، فعالیت و تلاش روزانه است؛ از طرفی ارزشهای دینی ما را به رعایت بعضی استاندارها دعوت میکند که ایجاد هماهنگی بین این موارد نیازمند یک هویت مستقل و منسجم است؛ و یا در بحث شاخصه رشد شناختی، استقلال فکری مدنظر است، جوان و نوجوانی که قصد ورود به عرصه ازدواج را دارد باید با واقعیتهای اجتماعی و آداب و رسوم ازدواج آشنا شود تا بتواند بین مراتب بالای نظام ارزشی، عادتهای رفتاری و آداب و رسوم جامعه تجمیع ایجاد کند.
ایکنا - مسلماً وجود همه این شش شاخصه در یک فرد سخت است، از نظر روانشناسی چه میزان از این شاخصهها برای یک ازدواج موفق نیاز است؟
علم روانشناسی، افراد و ویژگیهای آنها را در قالب یک پیوست میبیند؛ در اشاره به رشد شناختی باید ببینیم که آیا یک کارگر ساده که قصد ازدواج دارد باید دارای سطح بالایی از رشد شناختی باشد یا اینکه شناختی حداقلی که بتواند او را در کوران چالشهای بین همسر آینده و خانواده خود کمک کند کافی است؟ باید بدانیم که فردیتیافتگی افراد متفاوت است، یک فرد با فردیتیافتگی بسیار بالا به سراغ فردی با فردیتیافتگی بسیار پایین نمیرود؛ بهطور نمونه از لحاظ شرعی اگر این کارگر ساده برای ازدواج به سراغ خانمی که دارای مدرک دکتری و استاد دانشگاه است برود اشکالی ندارد، اما از جهات روانشناختی میتواند زندگی را برای آنها تلخ کند، زیرا سطح رشدیافتگی و تمایز و فردیتیافتگی این دو باهم متفاوت است.
در این راستا مشاوران ازدواج به فردیتیافتگی و رشد شناختی افراد توجه میکنند، برای تأیید یک رابطه و ازدواج باید رشد شناختی دو نفر یکسان باشد و در یک افق قرار بگیرد که مشاوران با یک فرم کمی و امتیازدار در این زمینه اظهارنظر میکنند.
در مسئله اقتصادی و رفاه و آرزوها نیز به همین صورت است و در مصدری از رشدیافتگی قرار دارد؛ بنابراین شناخت یکی از مؤلفههاست، تعداد زیاد این شاخصه هم به این دلیل است که زندگی دارای تمام این ابعاد است و باید تمام این موارد در دختر و پسر بررسی شود تا مشخص شود که آیا این دو به یک رشد حداقلی در هر مورد رسیدهاند یا نه؟
بنابراین در صورت عدم وجود هرکدام از این شاخصهها، تعارضات از ابتدای ازدواج شروع میشود و اگر زن و مرد الگویی برای مواجه با این تعارضها نداشته باشند و آموزش هم ندیده باشند کفایت نمیکند و زندگی مشترک آنها تلخ میشود؛ پس در تمام افراد و برای یک ازدواج موفق داشتن رشد حداقلی در این شاخصهها نیاز است، این رشد در هر فرد متفاوت است، اما هر مقدار هماهنگی بیشتری در این موارد بین مرد و زن باشد، زمینه موفقیت ازدواج بیشتر است.
ایکنا - ویژگیهای مختلف افراد طی زندگی و در بحرانهای مختلف خود را نشان میدهد، چگونه میتوان قبل از ازدواج این مهارتها را شناخت؟
اگر افراد رشدیافتگیهای لازم قبل از ازدواج را داشته باشند، میتوانیم ضریب پیشبینی موفقیت این ازدواج را تعیین و اعلام کنیم این ازدواج با این ضریب و در این نقطهها موفق است و نقاط خطر را هم بیان کنیم. یعنی مشاوران ازدواج مؤلفههایی برای سنجش رشدیافتگی شناختی عاطفی، مدیریت حل تعارض، بلوغ عاطفی، مدیریت مالی، هویتیافتگی و رشد انحصار جنسی دارند که میتوانند آنها را در زوج متقاضی ازدواج ارزیابی و موفقیت ازدواج را پیشبینی کنند.
از بین تمام مهارتها، مهارتهای ارتباطی و مهارت تفکر خلاق و تفکر نقاد بسیار مهم هستند؛ گاهی در زندگی مشترک زن و مرد به یک چالش برخورد میکنند، مثلاً هزینههای دندانپزشکی و مشاوره و کرایه منزل با هم به تعارض میخورد و بودجه نیز محدود است؛ در این شرایط کسی که تفکر خلاق ندارد به بنبست میرسد، اما کسی که رشدیافتگی داشته باشد میتواند در این شرایط یک تصمیم خلاقانه بگیرد و شرایط را به نفع رابطه تغییر دهد و یا اینکه فضا را سازگار کند؛ سازگاری یعنی مدیریت نیازهای متعارض؛ داشتن مهارت سازگاری با شرایط جدید در جهت عدم تبدیل به بحران و درگیری فیزیکی، یک مهارت بسیار مهم است.
ایکنا - آیا میتوانیم عنوان کنیم برخی از این مهارتها را اگر تنها مرد و یا فقط زن دارا باشد، کافی است؟
در برخی از مسائل ساختاری مهارتهای مرد مهمتر جلوه میکند. ما، چون به خانواده بهعنوان یک سیستم نگاه میکنیم، موضوعات و مسائل آن مانند نظام توزیع قدرت، نقشها و مرزها نیز ساختاری هستند و مرد در این زمینه توانمندتر است، چون این مهارتها با ویژگیهای روانشناختی مردان سازگارتر هستند، مثلا اگر مهارت مدیریت مالی در مرد محقق شود به نفع رابطه است، اما بعضی از موضوعات جنبه تعاملی دارند که خانمها میتوانند در این موارد بسیار توانمندتر ظاهر شوند، زیرا این زن است که رابطه را با تمام وجود خود درک میکند.
در خصوص داشتن تفکر نقاد هم زمانی که موضوعی وارد سیستم خانواده شده و چالش ایجاد میکند اگر زن و مرد قبل از بررسی منطقی آن نتوانند این چالشها را تحلیل کنند خانواده ممکن است دچار آسیب شود.
ایکنا - آیا برای ازدواج میتوان سن خاصی تعیین کرد یا اینکه فرد باید به مهارتهایی که ذکر شد، برسد؟
با تحلیلهای روانشناختی، برای ازدواج رشدیافتگی افراد است که محور قرار میگیرد نه سن افراد؛ اما، چون ذهن ما کمیتگراست به دنبال تعیین سن هستیم؛ دختران و پسران از یک سن به بعد نظام ارزشی و باورهای خود را ویرایش میکنند؛ این سن در دختران بعد از ۱۸ سالگی و در پسران ۲۱ تا ۲۳ سالگی است؛ اما در صورتی که خانوادهای سالم و نرمال رشد کرده باشد، بین زن و شوهر توافق وجود داشته باشد و فرزندان خود را نیز به نحو صحیح رشد داده باشند، میتوانیم منهای این سنین تصمیم به ازدواج بگیریم؛ افرادی که رشدیافتگی لازم را دارند و در شاخصههای ذکر شده به سطح مناسبی از بلوغ رسیدهاند مانعی برای ازدواج ندارند.
اگر تغییر و انحراف از معیار نظام ارزشی افراد در یک سن خاص، زیاد و قابل توجه باشد، نشاندهنده ناهماهنگی و گسست عاطفی و ارتباطی بین اعضای خانواده است. بنابراین، فردی که با خانواده خود هماهنگی لازم را ندارد و نظام ارزشی، عاطفی، رفتاری و شناختی آن نتوانسته پشتیبانی خوبی را کسب کند، انحراف استاندارد آن قابل توجه خواهد بود؛ در چنین خانوادهای باید مراقب بود افراد وارد ازدواج نشوند و یا از این سن عبور کرده باشند.
اما در برخی از خانوادها نظام تعلیم و تربیتی خانواده منجر به انحراف زیاد کودک و نوجوان از استاندارهای نظام ارزشی نشده و این انحراف کم هم طبیعی است. باید توجه داشته باشم که هر فردی هویت خود را در دو معنا تلقی میکند، تعلق و جدایی؛ یعنی اگر از یک سن به بعد تعلقی که به سیستم خانواده وجود دارد به جدایی تبدیل شود نه تنها اشکال ندارد بلکه نشاندهنده رشدیافتگی فرد است. بنابراین، توجه به سن برای ازدواج در خانوادههایی که دچار آشفتگی و نابسامانی هستند، مهم است.
ایکنا - از منظر روانشناسی ارتباط قبل از ازدواج باید در چه چارچوبی باشد تا بتوان شناخت صحیح از طرف مقابل کسب کرد؟ بعضی از کارشناسان بیان میکنند که ایرادی ندارد که دختر و پسر مدتی قبل مثلاً شش ماه یا یک سال وارد ارتباط شوند و با تجربه زندگی کنند تا ببینید که مناسب هم هستید یا خیر؟ نظر شما در این باره چیست؟
این موضوع ابعادی دارد و در جامعه ما شکلهای مختلفی به خود گرفته است، زمانی که دو خانواده با رعایت الگوهای هنجاری و مرسوم جامعه وارد فضای ازدواج شدند و با خواستگاری رسمی و توافقات اولیه درصدد آشنایی با هم هستند، این آشنایی مبتنی بر تعهد و کشف است؛ زیرا در صورت وجود کشف، تعهد بهوجود میآید، اگر این رابطه استانداردهای هنجاری و متعارف خانوادهها در جامعه را رعایت کرده باشد، شناخت میتواند در یک بازه زمانی محدود بین شش ماه تا یک سال و حتی کمتر حاصل شود.
اگر دختر و پسر بتوانند یکدیگر را به نحو صحیح کشف کنند و این کشف در راستای ویژگیهای خودشان باشد، میتوانند به آن فرد و رابطه متعهد باشند؛ بنابراین کشف باید اتفاق بیفتد تا تعهد به وجود بیاید، در صورت عدم کشف، تعهد لازم به دست نمیآید.
پس با فرمتی که ذکر شد قبل از ازدواج، نیاز به شناخت وجود دارد، اما این شناخت باید با نظارت خانوادهها باشد، گاهی ممکن است روابط دختر و پسر پیشرفت کند و تعلقاتی شکل بگیرد این نیز به نظام خانواده برمیگردد؛ ما در مشاوره قبل از ازدواج سهم قابل توجهی را به هماهنگی خانوادهها اختصاص میدهیم.
اگر دختری در خانواده رشد شناختی کافی را پیدا کرده باشد، نه تنها در رابطه فریب نمیخورد و ضمن تبادل عاطفی به شکل رسمی، مؤلفههای شناختی لازم را نیز دریافت میکند. اما اگر این تبادلات به نحوی پیش برود که تعلق بهوجود بیاید، به تناسب اینکه این رابطه چه میزان پیش رفته است میتوان عمق تعلق را پیشبینی کرد. در مرحله بعد نیز باید عمق پایداری سلامت روان این افراد را تخمین بزنیم، اگر این افراد سالم باشند روابط را در سطح رسمی نگه میداریم تا شناختی که لازم است را به دست بیاورند، اما اگر دنبال لذتهای کوتاه باشند وارد رابطه میشوند. در این زمینه نیز اگر خانواده فرزند خود را در رعایت مؤلفههای تربیتی رشدی که نیاز دارد اشباع کرده باشد، در چالشهای این چنینی خود و هیجانات خود را کنترل میکند.
وارد شدن به رابطه عاطفی در شناخت قبل ازدواج دو دلیل دارد، یا خانوادهها کوتاهی میکنند و یا اینکه برخی استاندارهای طبیعی و هنجارهای اجتماعی رعایت نمیشود که این نیز مربوط به نقش و نظارت خانوادههاست.
خانوادهها نباید فرزندان خود را در شرایطی قرار بدهند که در این فضا بلغزند، البته نباید این کنترل بیمارگونه باشد، در صورت پیشرفت طبیعی مسیر، بخشی از این موارد قابل مدیریت است، اما هیچ تضمینی مبنی بر رعایت تمامی هنجارهای نیست پس باید تمام روابط قبل از ازدواج در بستر خانواده انجام شود.
ایکنا - عکسالعمل والدین در خصوص اصرار فرزندان برای انجام یک ازدواج اشتباه به خصوص در سنین پایین که گاهی با تهدید همراه است، چیست؟ آیا باید به خواسته اشتباه فرزندان خود تن بدهند یا همچنان بر نظر خود پافشاری کنند؟
این تهدیدات از سوی دختران و پسران در سن پایین بهصورت واضح نشاندهنده یک اختلال است، این رفتار یعنی این دختر یا پسر شرایط خود و خانواده خود را درک نمیکند.
ازدواج یک فرآیند است و باید شاخصههای ششگانه در این فرد تحقق پیدا کند، حتی گاهی ممکن است مشاوره قبل از ازدواج به نتیجهای برسد که به هر دلیلی برخلاف خواسته فرد است، باید دید این فرد میتواند به این نتیجه تمکین کند یا نه؟
عکسالعمل افرادی که سلامت روان ندارند در مواجه با چالشها و معضلات اجتماعی به سه نحو بروز میکند؛ این افراد یا تسلیم شرایط میشوند، یا اجتناب و فرار میکنند و یا جبران افراطی و حمله میکنند. اگر فرد به واقعیت موجود تمکین نکند نشاندهنده این است که بینش ندارد و واقعیتهای پیرامون خود را نمیبیند و دلیل آن اجتناب و فرار از شرایط موجود و یا جبران افراطی و حمله است.
فردی هم که شرایط پایداری را برای ورود به یک رابطه نداشته باشد، اوضاع را پیچیدهتر میکند و در صورت ازدواج، ازدواج به جدایی و شکست منجر میشود. بنابراین، خانوادهها نباید تسلیم تهدیدات غیرمنطقی فرزندان خود شوند و با مشاوره و مداخله به درمان بپردازند.
ایکنا - در پایان اگر نکتهای دارید بفرمایید.
در جامعه امروزی در مشاوره قبل از ازدواج ما به الگوهای جامعتری نیاز داریم، بسیار مهم است که خانوادهها برای موفقیت بیشتر ازدواج فرزندانشان و عدم شکست و تبعات بعدی آن، مشاوره قبل از ازدواج را جدی بگیرند، مشاوره قبل از ازدواج یک ضرورت است.
نظر شما :